توجه به سطح زبانی گفتمان قرآن و تبیین دقیق آیات از مباحث ضروری در حوزۀ مطالعات قرآنی است. فهم متن و کشف معنا در پرتو آیات دیگر و از طریق روابط درونمتنی از دغدغههای روش معاصر معناشناسی است و اصلی مهم در فهم گفتمان متن تلقّی میشود، گر چه در حال حاضر و با توجه به نیازهای عصر کنونی، روشهای نوینی در عرصه فهم متن به وجود آمده است ولی همهی اینها ریشه در روشهای سنتی دارد و ما همچنان نیازمند بهرهگیری و الگوبرداری از روشهای سنتی همچون روش تفسیر قرآن به قرآن هستیم، چرا که روش سنتی قرآن به قرآن کارنامۀ درخشانی در فهم و دریافت معانی گزارههای قرآنی داشته است. لذا پژوهش حاضر درصدد است با روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی مبانی زبانشناسی و معناشناسی علامه طباطبایی در تفسیر قرآن بپردازد تا از تعامل و همسویی این دو روش از دیرباز تا کنون پرده بردارد. از جمله مبانی زبانشناسی علامه عبارتند از: سخن گفتن به شیوۀ محاورۀ عقلایی، بلاغت واژگانی و ساختاری قرآن و معناداری و معرفتبخشی گزارههای قرآن، و از جمله مبانی معناشناسی علامه عبارتند از: رابطۀ مفردات با معانی، متحول شدن معنای کلمات در گذر زمان، رویکرد سیاقمدار به کلمات و آیات قرآن، استفاده از آیات غرر و... ، گرچه ممکن است مبانی فهم متن در زبانشناسی معاصر اندکی تکامل یافته باشد، ولی اشتراکات بسیاری با روش سنتی قرآن به قرآن دارد.